- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال امام سجاد علیه السلام در هنگام شهادت
من آن گلم که خفته به خون باغبان من نه گل نـه غنچه مانده به باغ خزان من مرغ بهشت وحیام و از جور روزگار ویــرانــههــای شــام شـــده آشــیان من هــفـــتـاد داغ دارم و در ســوز آفــتاب هجـــده ســر بریــده بــود ســایـبـان من زنهای شام خنده به ناموس مـن زدنــد ایــن بــود احــترام مــن و خــاندان من زنــجیرهــا به زخـــم تن من گریـســتند دشمن نکرد رحم به اشــک روان مــن شــام بــلا و طــشت طلا و سـر حسین گـــردید قـــاتل پـــدرم مــیـزبــان مـــن من اشک ریختم زبصراوشراب ریخت بـــا آن کــه بــود آیـۀ کوثر به شأن من من ناله میزدم ز دل او چوب خیزران من تن به مرگ دادم اوسوخت جان من «مـــیثم» خدا جزات دهد درعـزای ما کز نظــم تــو عیـان شده سوز نهان من
: امتیاز
|
شهادت امام سجاد علیه السلام
بعد از آن واقـعـۀ سرخ، بلا سهـم تو شد پیکر ســوختــۀ کرب و بلا سهــم تو شد بعد از آن واقعه هفتاد و دو آیینه شکست نـاگـهــان داغ دل آیــنـه ها سهــم تو شــد بعد از آن واقعه آشوب قـیامت برخاست بر سر نیزه سر خــون خــدا سهم تو شد بعد از آن واقعه خون جوش زد از چشمانت خـطـبـۀ اشک برای شهــدا سهــم تو شد بعد از آن واقعه در هرولۀ آتش و خـون در شب خوف و خطر خطبۀ «لا» سهم تو شد بعد از آن واقـعه در فصل شبیخون ستـم خوردن زخم ز شمشیر جـفـا سهم تو شد خیمۀ نور تو در فـتـنـۀ شب سوخت ولی کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد بعد از آن واقعه، ای زینت سجادۀ عشق از دلت آینه جــوشیـد، دعــا سهــم تو شد بعد از آن واقعه، ای کاش که می مردم من مصلحت نیست بگویم، که چه ها سهم تو شد بعد از آن واقعۀ سرخ، حقـیـقت گل کرد کربلا در تو درخـشـیـد، خدا سهم تو شـد
: امتیاز
|
شهادت زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
مرهم به زخم دل جز اشک روان نداشت بودش هـزار درد و تـوانِ بـیـان نداشت دانـی چــرا ز آل پـیـمـبـر کـشـیـد دست نقشی دگـر به کـار سـتم آسـمـان نداشت تنها زمین نداشت به سر دست از فـلک پایی به عـزم پیشنهـادن، زمـان نداشت یکسر به خاک ریخت گل و غنچه، شاخ و برگ آمد ولی ز بـاغ نـصـیـبی خـزان نداشت دانی به کـربلا ز چه او را عـدو نکشت تا کوفه زنـده مانـدن او را گمان نداشت از تب زبس که ضعف بر او چیره گشته بود میخواست بگذرد ز سر جان، توان نداشت یک آسمان ستاره به ماه رخش ز اشک میرفت، یک ستاره به هفت آسمان نداشت در تـرکش دلـش که دو صد تـیر آه بود میبرد و غیـر قامت زینب کمان نداشت
: امتیاز
|
زبانحال امام سجاد علیه السلام در هنگام شهادت
لالۀ سـرخ شهـادت تن تب دار من است چشمۀ فیض خدا چشم گهر بار من است حــافــظ خــون پــیـام شــهــدای ره دیـن لب گویای من و دیـدۀ خونبــار من است داغ یک دشت شهید و غم یک دشت اسیر این همه بار گران بر تن بیمار من است پای در سلسله و دست به دامــان وصال دشمن از بی خردی در پی آزار من است دشمنم بسته به زنجیر ولی غـافـل از آن که بر انـداختــن ریشه او کـار من است تا بر انــدازی بنــیـاد ستــم می جـنـگــم اشک من منطق من حربۀ پیکار من است پــرچــم نهضت خـونیـن شهـیــدان خــدا گرچه بر دوش من و عمّۀ افکار من است صبر را بین که در این مرحله از وادی عشق سخت بیمارم و او باز پـرستار من است آنکـه در کــربــبــلا بــود انــیـس پــدرم در ره شام بلا مونس و غمخوار من است در کــنــار شــهـدا جان مرا بــاز خــرید عــمّــه ام بعد خــداونـد نگهدار من است خواهر کوچک من همچو گـلی پرپر شد اشک طفلان زغمش شمع شب تار من است از غم اصغـر و اکبر جگــرم می سـوزد آه از این غم که خداوند خبر دار من است در ره آل رسـول عــمـر مــؤیـد طی شد شــاهد زنــده من دفتــر اشعـار من است
: امتیاز
|
شهادت زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
دل ســودا زده ام نــالــه و فـریـاد کـنـد هـر زمـان یــاد غــم سیـد سـجـاد کـنـد بى گمان اشک به رخساره بریزد از چشم هـر که یـادى ز گـرفـتارى آن راد کند بود در تاب تب و بسته به زنجیر ستم آن که خـلـقـى ز کـرم از الــم آزاد کند به جز از شمر ستمگـر نشنـیدم دگـرى با تـن خـستـه کسى این همه بـیـداد کند تن تب دار و اسیرى و غم کوفه و شام واى اگر شِکـوه این قـوم بر اجـداد کند خون ببارد ز غم مرگ پدر در همه عمر چون که از واقـعه کـرب و بلا یاد کند غیر زینب که بُد آن قافله را قـافله دار کس نبودى که بر آن غمزده امداد کند نـتـوان مـاتـم سجـاد نـوشـتن "خـسرو" دل اگـر سنـگ بود نـالـه و فـریـاد کند
: امتیاز
|
زبانحال امام سجاد علیه السلام در هنگام شهادت
این زهـر، دردی از تب دردم دوا نکرد هیچ عقده ای از این گلوی بسته وا نکرد آنـچــه که آرزوی من آن بــود آن نــشد ســی ســال دیــر آمد و فکــر مرا نکرد طوفان گرفت و دار و ندارم به باد رفت روزی که غم وزید و به ما جز جفا نکرد غم های من ز عصر مصیبت شروع شد وقتی که دشمن آمد و رحمی به ما نکرد عمه رسید و گـفـتـم "علیکـن باالــفرار" یعــنی کــســی ز آل پـیـمـبر حیــا نکرد از کــربلا به کوفه و از کوفه تا به شام دشمن ز بی حیــایی و ظلــمی ابا نکرد اما میــان این همه رنــج و غــم و بــلا جــایــی تــلافــی ستــم "شــام" را نکرد در بین کــوچه های یهــودی نشین شهر ما را کسی به اسم مسلمــان صـدا نکرد دیــدم مـیــان بــزم شــراب حـرامــیــان چــوبـی که دو لب پــدرم را رهـا نکرد عمــری به یاد این همه غم سـوختم ولی این زهـر، دردی از تـب دردم دوا نکرد
: امتیاز
|
زبانحال امام سجاد علیه السلام در هنگام شهادت
با غـل جـامـعـه در هم بـفـشـارید تـنـم را هـدف سنگ نمـائـید ز هـر سـو بـدنـم را میتوان پوست برید از تن رنجور من امّا نتـوان دوخت ز گـفـتـار حـقـایـق دهنم را لالـۀ گــلبـن مـولای جــوانـان بــهــشـتــم خاک ویـرانهسرا کرده خـزان یـاسمنم را راز مظلومیم آن روز شود بر همه ظاهر که پس از مرگ برآرند ز تن پیـرهنم را هـدفـم نـشـر پـیـام پــدرم بـود در ایـن ره که عدو کرد هدف دست و سر و پا و تنم را به همه خلـق بگـوئید که با پیکـر عـریان بــوریـائی کـفـن آمـد پــدر بـی کـفـنـم را نظم میثم همه جوئید و به هر بیت بخوانید قِصّۀ غُـصّه و انـدوه و ملال و محنـم را
: امتیاز
|
زبانحال امام سجاد علیه السلام در هنگام شهادت
منكه عمری در تب و تاب مرارت سوختم چون شب شام غریبان در حرارت سوختم بعد بابای غریب و بی كس و مظلوم خود مثل عمه زیر زنجــیــر اســارت سوخـتم از حرم تا قتلگه با كـعـب نی كردم عبور اولیــن زائر منـم كز این زیــارت سوختم سوخـتـم بابا چو بر نعشت نگــاهی دوختم بر شكـاف زخـم های بی شمــارت سوختم جسم خونینت که دیدم جان به لب گشتم دمی بر تن بی سر و جسم بی مــزارت سوختم از همان روزی كه میكردی سفارش عمّه را تا كنون بر خواهر شب زنده دارت سوختم نعش ها دیدم به صحرا رأس ها دیدم به نی هم به هـفـتاد دو و هجــده بهــارت سوختم گاه دیدم غارت خلخال و گــاهی گـوشوار گــاه بهر دختــر بی گــوشــوارت سوختم سِیلِ سیلی در اسیری سهم اهل البـیت شد بــارها از دست های با مهــارت ســوختم حربۀ كوفی هجوم و قتل و غارت بود و بس از هجــوم بی حیـا هنگام غــارت سوختم مجــلس ابن زیــاد و مجلس شــومِ یــزیــد كرد بر ناموس حق دشمن اشارت سوختم خویش را پیروز میدانست و ما را در شكست پیش بیگانه ز كــذب این بشــارت سوختم عمه ام را خارجی خواندند و خود را اهل دین در میان دشمنــان در آن امــارت سـوختم تا دم مرگم برایت گریه كردم صبح و شام نهضتی كــردم به پا حالا كنــارت سوختم
: امتیاز
|
شهادت امام سجاد علیه السلام
گــلان وحـی، را پــرپــر که دیــده؟ به گــلشن، طایــر بی سر، که دیده؟ تب و داغ و غل و زنجــیر و دشنام گلــوی خشک و چـشـم تر که دیده؟ ســوار نــاقــه با، بــازوی بــســتــه زمین افتــادن خــواهــر، که دیــده؟ مــیــان آفـــتـــاب شــــام و کــوفــه رخ خورشید و خــاکستــر که دیده؟ به روی یــاسهـا جــای ســفــیــدی ز سیــلی رنگ نیــلوفــر که دیــده؟ بــه رخـــســـار هــــلالِ اوّلِ مــــاه خــدایــا هیــجــده اخـتــر که دیــده؟ نــشــان ســنــگ در بــالای نــیــزه سر پــاک عــلــی اکـبــر که دیــده؟ سرود و رقــص و جشن و پایکوبی به دور آل پــیــغــمــبــر، که دیــده؟ چــهــل منــزل به هــمــراه سکــینه ســر عـــبــاسِ آبآور کــه دیــــده؟ لــبِ خــشــکــیـــده و آوای قــــرآن شراب و چوب و طشت زر که دیده؟ بگــو «میثــم» امــام دستْ بــســتـه اسیــر آن هــمـه کــافــر کـه دیــده؟
: امتیاز
|
زبانحال امام سجاد علیه السلام در هنگام شهادت
می شکـافـد تـیـر غـربت سـیـنۀ سجاد را زهـر از غــم می رهاند این دل نـاشاد را می گذارم بر زمین دیگـر سلاح گریه را می کشم با " یا حسینی " آخـرین فریاد را دیـده ام بر خاک صحـرا پیکـر ابـرار را دیـده ام بــر نــیــزۀ اعــدا ســر اوتــاد را دیده ام در کــربلا غــم واژۀ تــوحـیـد را دیـده ام در بـین مـقــتـل شـادی صـیـاد را هم زمان نـالـۀ غـربت، تبـسم بر یـتـیم؟! جان به دل دادم به شام محنت این اضداد را نــالـه ام احـیــا نــمـایــد خـون ثــارالله را اشـک من رسـوا نـمـایـد دشـمن شیـاد را بـاورم شد دردهای سیـنه سـوز کوچه را حس نمـودم در اسارت غـربت اجـداد را خارجی خواندم، اسیرم کرد، قصد جان نمود با دو چشم خویش دیدم مرگ عدل و داد را دیـده ام در زیـر پـا اوراق قـرآن، دیـده ام پـرچـم زلـف سـر نیـزه نـشـین در بـاد را زهر برد از سینه تاب، اما نبُرد از خاطرم کـینـه های قـوم بـدتـر از ثـمود و عــاد را
: امتیاز
|
شهادت زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
كـاش مـا هـم كـبـوتـرت بـودیـم آستـان بـوس مـحـضرت بـودیم كــاش بـا بـال هـای خــاكی مـان لااقـل سـایـه گــسـتـرت بـودیـم كاش ما هم به درد می خـوردیم فـرش قــبـر مــطـهـرت بـودیـم كاش می سوخـتیم از این غربت شــمـع بـالای بـسـتـرت بـودیـم كاش می شد كه محـرمت بـودیم عــاشــقــانــه ابــوذرت بــودیـم كـــاش مـــاه مــحــرّمــی آقــــا یـك دهــه پــای مـنـبـرت بودیـم كاش می شـد كه گـریـه كـن هـای روضـۀ تـیغ و حـنجـرت بودیم كاش می شـد كه سـیـنـه زن هـای نــوحـــۀ گـــریـه آورت بـودیـم كاش در روز تـشنگی؛ محـشر ـبــاده نــوشان سـاغـرت بـودیـم در قـیـامت به گریه می گـوئـیم :كاش...ای كاش.. نوكرت بودیم
: امتیاز
|
زبان حال امام سجاد علیه السلام بعد از وقایع کربلا
سی سال هر شب تا سحر احیا گرفتم در هاله ای از درد و غـم مأوا گرفتم سی سال بی گریه شبی را سر نكردم سی سـال از داغ پـدر احــیـا گـرفـتم سی سال با اشك غم وخون دل خویش بــزم عــزا در مـاتــم گـل هـا گرفـتم سی سال آتش در وجودم شعله وربُود گـل بـوسـه تـا از حـنـجـر بابا گـرفتم آبــی اگـر دیــدم، مــیــان شـعــلــۀ آه اشـكـی فــشـانـدم، مـاتـم سـقـا گـرفتم با ذوالـفـقـار خـطـبـه و با سیـل اشكم دادِ دلِ خــود را من از اعــدا گـرفتم از بس سـراپـا سـوخـتـم در آتش غـم ارثـیـه گـوئی از غــم زهـرا گـرفـتـم عمری"وفائی" سوخت گر، جان ودل من آتـش به یـاد روز عـاشــورا گـرفـتـم
: امتیاز
|
زبان حال امام سجاد علیه السلام بعد از وقایع کربلا
غـمگـین تر از پـائـیـزم و ابـر بـهـارم از مـن گـرفـتـه کــربـلا دار و نـدارم ماندم تک و تنها در این شهر مـدینـه رفته است دیگردلخوشی از روزگارم قـلب زمیـن و آسـمـان هـا تـا قــیـامت می سوزد از این گـریۀ یعـقـوب وارم خواب از دو چشم بی قـرار من گرفته نــیــزه نـشـیــنـیِ هـمـه ایـل و تـبـارم بزم شراب و خیزران، اشک سکینـه سی سال، ازاین غصه ها شب زنده دارم سی سـال این پــیـراهـن خـونـیِ بـابـا بُــرده تـمــام صبــرِ قــلبِ بـی قـرارم تنها به جـرم گـریه بــر سـالار زینب روزی بـدون سـایـبــان گـردد مـزارم
: امتیاز
|
زبان حال امام سجاد علیه السلام از وقایع کربلا
مظلـومم و بـه داغ و بلا مبـتلا منـم عـمری سـفـیـر واقـعـۀ كـربـلا منـم یك عمر گریه كرده ام از غربت حسین بنـیان گـذارِ نهـضتِ اهـل بُكــا منـم دارم بِه دوش خود عَلَمِ انقلابِ اشك از كـربـلا پیـمـبـرِ اشـك و دعـا منم مـن پــارۀ تـنِ بــدنـی پــاره پــاره ام نـور نـگــاه خــامـس آل كـســا منـم جای كـفـن برای تن بی سـر حـسیـن آن كس كه خواست بهر پدر بوریا منم از مقـتل امام، عبورم، كه داد خصم در قـتـلگـاه عــابــد افـتــاده پـا مـنـم با كعب نی تمام تـنم را كـبـود كـرد بـا ریـسمان و سلـسـله ها آشـنـا مـنم من دیده ام هجوم حرامی به خیمه را دل خـون ترین امامِ پس از نیـنوا منم ذبح عظیم را همه دیدم به چشم خویش یعنی شهـید و شـاهـد خـون خدا منم آن كس كه برق نیزه و شمشیر كوفه را دیـده كـنــار قــتــلـگـه هـل اتـا مـنم پیـراهـن از تن پـدرم بـرده اند هـیـچ نـاظـر به درد غـارت آل عـبـا مـنم سـوز تَــبَـم ز شـعـلـۀ آتـش زیـادتـر معصوم سیـنه سوخـتۀ خـیمه ها منم برخواهران خویش جسارت كه دیده است؟ آن كه به سینه حبس كند غصه رامنم هجده سر بریده كه دیده به نیـزه ها؟ مـردی كه بود شاهد این ماجرا منم با ریسمان كشیـد چهـل منـزلم عـدو نـاقــه سـوار كـوفـه و شـام بـلا منم با این همه به یاریِ زینب تمـام راه آن كه نمود معجـزه با خـطبه ها منم تكـثیركرده ام به جهـان اشك و آه را یـعـنـی امــیــر قـافـلـۀ نـیــنـوا مـنـم مسموم و تشنه لب شدم آخر شهید عشق آری امــام كـشـتـۀ زهــر جـفـا مـنـم
: امتیاز
|
زبان حال امام سجاد علیه السلام از وقایع کربلا
وارث حــیـــدر کــرّار مــنــم باعـث خــواری کـفــار مـنـم خطبه ام مثل علی غـوغا کرد کوفـیان را همگی رسـوا کرد تـیــغ بــرّانِ سخـن در دستــم از تـبــار عــلـویّــون هـسـتـم مـن کـه در دام بـــلا افــتــادم یـوسـف کـرب و بلا سجّـادم گر چه من وارد مـیدان نشـدم دست بر قبضۀ طـوفان نشدم مانده بودم که شوم یـار حـرم مثـل عـبّاس، علـمـدار حــرم زخـم این سـیـنـه مـداوا نشود گـرۀ بــسـتـۀ مــا وا نــشــود من که سی سال ز غم رنجیدم چه بگویم که چه چیزی دیدم دیــده ام تـشـنـگـی اصـغـر را دیـده ام گـریـۀ یـک مـادر را دیـده ام چـهـرۀ افــروخـتـه را خیمه های ز عطش سوخته را دیــده ام قــتـلگــه ســوزان را خنجر و دشمن بی وجـدان را دیــده ام ایـنـکـه پــدر افـتــاده از جــراحــات کـمــر افـتـاده دیــده ام که کـفـنش را بـردنـد نـیـزه ها پیـرهـنش را بردنـد هـمـۀ هـسـتی مـا غـارت شـد خاتـم خـون خـدا غـارت شـد چه بـگـویـم که اسـارت دیـدم صحنه هایی ز جسارت دیـدم چشم کوفی جگـرم را سوزاند آتشـش بال و پرم را سوزانـد سهـم مـن غـصّـه و آلام شـده ذکر هر شـام من الـشّام شـده ما کجا مجـلس اغـیـار کجا؟! ما کجا کـوچه و بازار کجا؟! ما کجـا سنـگ لب بـام کجا؟! ما کجا خـنـده و دشنام کجا؟!
: امتیاز
|
شهادت امام سجاد علیه السلام
بغضش شکست زخم دلش بی حساب شد سـجـاده اش مـعـطـر با اشـک نـاب شـد او سـیــدالــبــکــاء حـسـیـنـیـۀ خـداست گریه سپــاه او شــد و پـا در رکاب شـد صفحه به صفحه ادعیه های صحیفه اش نـاگـفـتـه های مـرثـیـه بـود و کـتـاب شد عـکس غـروب روز دهـم بین چـشم او با عـکـس آن هـلال سر نـیـزه قـاب شد یــادش نـمی رود بــدن بـی ســر حـسیـن یا آن محاسنی که به خونش خضاب شد رگ های روی حنجـر زخمی گواه بـود در بــردن ســــر پــدر او شــتــاب شـد سیــنــه زده بــرای تـنـش مثــل بــادهـا وقـتـی که نـوحه خوان تنـش آفـتاب شد دیگر لبش به آب خنک! نه نخورد و رفت او روضـه دار دائــم طـفـل ربــاب شـد خاک فلک به روی سرم که نـوشتـه اند بـا دسـت بـسـتـه وارد بـزم شـراب شـد
: امتیاز
|
شهادت زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
شبهای غربت تو گذشت و سحر نداشت حتی سحر غم از دل تو دست بر نداشت در حــیـرتـم کـه سلـسـلـۀ آهـنـیـن مـگـر جایی ز زخـم گردن تـو خوبتر نداشت زخـم تن تـو را هـمه دیـدنـد و هـیچ کس غیر از خدا ز زخم درونت خبر نداشت دنـیا چه کـرد با تو که هـجـده عزیـز تو تنهایشان به روی زمین بود، سر نداشت هجـده سـر بــریـده بــرایت گـریــسـتـنـد آهت هــنـوز در دل دشـمـن اثـر نداشت سوزم بر آن عزیز که در آفتاب سوخت یک سایبان به جز سرِ پاکِ پـدر نداشت حـال تـو بــود در دل گــودال قــتــلگــاه چون بسملی که بال زد و بال و پر نداشت مهمـان شـام بـودی و بهـر تـو مـیـزبـان جـز گــوشۀ خرابه مکـانـی دگر نداشت سـوز شـمـا به سیـنۀ «میـثم» اگـر نـبود اینـقـدر نخـل ســوخـتـۀ او ثـمـر نداشت
: امتیاز
|
شهادت زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
شد تـازه داغ، بـاز به دل هـای اهل بیت تکـرار شد مـصیبت عـظمـای اهل بیت با قلب چاک چاک درآغوش خاک خفت چارم امـام و رهـبر و مـولای اهل بیت دردا که شد خموش پس از سال ها فراق آوای روح بـخـش مـسیـحـای اهـل بـیت بعد شهـادتش به همه خـلـق شـد عـیـان که اورا چه ها رسیده ز اعدای اهل بیت آثـار زخـم سـلـسـلـه ها هـم هـنـوز بـود بر عضو عضو آن گل رعنای اهل بیت این است آن اسیر که هجـده ستاره دیـد بـر نــیـزه گـرد مـاه دل آرای اهـل بیت این است آن امام که با دست بـسته دیـد چون داغ خویش آبـله بر پـای اهل بیت این غـیرت اللّهـی ست که می دیـد آمدند زن هـای شــام بـهــر تـمـاشای اهل بیت با تـازیـانه گشت جسـارت به عـمّـه اش روزی که سوخت خانۀ زهرای اهل بیت "میثم" قسم به فاطمه باور نکردنی ست این غم، که در خرابه شود جای اهل بیت
: امتیاز
|
زبان حال امام سجاد علیه السلام بعد از وقایع کربلا
سید الباکـینم و در عشق غـوغـا می کنم زنده در شهر مدینه یـاد زهـرا می کنم من چهل سال است هر لحظه به یاد کربلا از غم هر روضه ای گریه مجزّا می کنم پای هربرگ صحیفه نه، که روضه نامه ام با سرانگشتی زخونِ دیده امضا می کنم رازق الطفل الصغیر و راحم الشیخ الکبیر با مناجات سحراین روضه افشا می کنم آب رنگ خون بگیرد تا که هنگام وضو یادی از زخـم لـبانِ خشک بابا می کنم می سپـارم بر هـمـه تا نـشـود اُمُّ البـنـین صحبت ازضرب عمود و فرق سقا می کنم تا ببـیـنم بین باغی لالـه پـرپـر می کـنند بی مهـابـا یـاد جـسـم ارباً اربـا می کنم با سـؤالی پـُر کـنایه وقت ذبـح گـوسفند در دلِ درد آشـنا طـرح مـعـمـا می کنم چون که بابای مرا لب تشنه ذبحش کرده اند بر سراین قصه با قصاب نجوا می کنم گر ببینم دختری مویش گره افتاده است خیلی آهسته گره ازگیسویش وا می کنم وای زان دم که بینم دختری خورده زمین گریه ها بر غـربت اولاد زهـرا می کنم تا که دیدم برده آوردنـد در بازار شهر یاد شام و ماجرای خواهرم را می کنم سرخ موئی گفت دنبال کنیزم، بعد ازآن یاد آن مجلس دو چشم خویش دریا می کنم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
بین نـماز، وقت دعـا گـریـه می كـنی با هر بهـانه درهمه جا گریه می كنی در الـتـهـاب آهِ خـودت آب می شـوی می سوزی وبدون صدا گریه می كنی هرچند زهر، قلب تو را پاره پاره كرد اما به یـاد كـرب و بـلا گریه می كنی اصلاً خود تو كرب و بلای مجـسّمی وقـتی برای خـون خـدا گریه می كنی آبِ خوش از گلوی تو پائین نمی رود با نـالـه های واعـطـشا گـریه می كنی با یاد روزهای اسارت چه می كشی؟ هرشب بدون چون و چرا گریه می كنی با یاد زلفِ خـونی سرهای نی سوار هر صبح با نسیـم صبا گریه می كنی هم پای نیـزه ها همه جا گریه كرده ای هـم با تـمام مـرثـیه ها گـریـه می كنی دیگر بس است "چشم ترت درد می كند" ازبس كه غرق اشك عزا گریه می كنی
: امتیاز
|
شهادت امام سجاد علیه السلام
ای تشـنه لب که بر لب دریـا گریستی از دیده خون ، زمرگ احبّـا گریستی تنها نه بهر تـشنـه لبان اشک ریخـتـی دیـدی چو کـام تـشـنه سـقّـا گـریـستی یعقوب آل عصمت اگر خوانمت رواست چون در فراق یوسف زهرا گریستی آنجا پدر ز هجر پسر گریه کـرد لیک اینجـا تو در مـصیـبت بابـا گـریـستی چـل سـال بعـد واقـعـۀ سـرخ کـربـلا در آتـش فــراق تو تـنـهـا گـریـسـتـی گـاهـی به یـاد وقـعـۀ خـونـین کـربـلا گـاهی به یـاد شـاه غـم افـزا گـریستی بگذشت چون به پیش رخت سرو قامتی بـــر قــلـب داغ دیــده لـــیـلا گریستی در مـاتـم سـه سـالـۀ بی یـاور حـسیـن با سـوز آه زیـنـب کــبـری گـریـسـتی بـودی مـدام صائم و قــتائم تمام عـمر روز اشک غم فشاندی و شبها گریستی مردانی از مصیبت جانـسوز حـضرتش تـا بـاشـدت ذخــیــرۀ فـردا گـریـسـتی
: امتیاز
|